گاهشماری شاهنشاهی

شعر پارسی

گنجینه‌ای از اشعار شاعران بزرگ ایران

شعر امروز

شعر روز
حکمت

همه روزگار چنین بگذرد گهی شادمانی گهی رنج و درد

All time passes thus Sometimes joy, sometimes pain and suffering

فردوسی

۴۸ شعر یافت شد

میهنی۱ فروردین

بسی رنج بردم در این سال سی عجم زنده کردم بدین پارسی

Much hardship I endured for thirty years I revived the Persians with this Persian tongue

فردوسی(شاهنامه)
حکمت۲ فروردین

سال‌ها دل طلب جام جم از ما می‌کرد وان چه خود داشت ز بیگانه تمنا می‌کرد

For years my heart sought the cup of Jamshid from us And what it already had, it sought from strangers

حافظ(دیوان حافظ)
حکمت۳ فروردین

بنی آدم اعضای یکدیگرند که در آفرینش ز یک گوهرند

Human beings are members of a whole In creation of one essence and soul

سعدی(گلستان)
عرفانی۴ فروردین

بشنو از نی چون حکایت می‌کند از جدایی‌ها شکایت می‌کند

Listen to the reed how it tells a tale Complaining of separations

مولانا(مثنوی معنوی)
حکمت۵ فروردین

از آمدنم نبود گردون را سود وز رفتن من جاه و جلالش نفزود

The heavens gained nothing from my coming Nor did my leaving add to their splendor

خیام(رباعیات)
حکمت۶ فروردین

توانا بود هر که دانا بود ز دانش دل پیر برنا بود

Powerful is he who is wise Through knowledge, an old heart becomes young

فردوسی(شاهنامه)
عشق۷ فروردین

دل می‌رود ز دستم صاحب دلان خدا را دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا

My heart slips from my grasp, O masters of heart, for God's sake Alas, the hidden secret is about to be revealed

حافظ(دیوان حافظ)
عشق۸ فروردین

عشق آن شعله است که چون برفروخت هر چه جز معشوق بود جمله سوخت

Love is that flame which when it ignites Burns all but the beloved

نظامی(لیلی و مجنون)
طبیعت۹ فروردین

گلی خوشبو در حمام روزی رسید از دست محبوبی به دستم

A fragrant rose in the bathhouse one day Came from the hand of a beloved to my hand

سعدی(گلستان)
عرفانی۱۰ فروردین

ما ز دریاییم و دریا می‌رویم ما ز بالاییم و بالا می‌رویم

We are from the sea and to the sea we return We are from above and to above we ascend

مولانا(مثنوی معنوی)
عشق۱۱ فروردین

عشق چون آید برد هوش از دل عقل را مسکین کند بی‌حاصل

When love arrives, it takes sense from the heart Making poor reason fruitless

عطار(منطق‌الطیر)
میهنی۱۲ فروردین

چو ایران نباشد تن من مباد بدین بوم و بر زنده یک تن مباد

If Iran is no more, let me not be In this land, let not one soul survive

فردوسی(شاهنامه)
عشق۱۳ فروردین

الا یا ایها الساقی ادر کاسا و ناولها که عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل‌ها

O cupbearer, circulate and offer the cup For love seemed easy at first, but then difficulties arose

حافظ(دیوان حافظ)
طبیعت۱۴ فروردین

ابر آمد و باز بر سر سبزه گریست بی باده گلرنگ نمی‌باید زیست

The cloud came and wept upon the green Without rose-colored wine, one should not live

خیام(رباعیات)
حکمت۱۵ فروردین

هر که با بدان نشیند، نیکی نبیند هرکه با نیکان نشیند، بدی نبیند

Who sits with the wicked sees no good Who sits with the good sees no evil

سعدی(گلستان)
حکمت۱۶ فروردین

هر که او بیدارتر، پردردتر هر که او آگاه‌تر، رخ زردتر

The more awake, the more one suffers The more aware, the paler the face

مولانا(مثنوی معنوی)
حکمت۱۷ فروردین

میازار موری که دانه‌کش است که جان دارد و جان شیرین خوش است

Harm not even an ant carrying a grain For it has life, and sweet life is dear

فردوسی(شاهنامه)
عشق۱۸ فروردین

گفتم غم تو دارم، گفتا غمت سر آید گفتم که ماه من شو، گفتا اگر برآید

I said: I bear your sorrow. She said: It shall pass I said: Be my moon. She said: If it rises

حافظ(دیوان حافظ)
عرفانی۱۹ فروردین

هر که را عقل است و ایمان در سر است دشمن نفس خویش باشد، بهتر است

Whoever has wisdom and faith in mind Better to be enemy of one's own ego

نظامی(مخزن‌الاسرار)
حکمت۲۰ فروردین

تو را گر ز خود بهتری جست باید که از همنشین بهتری جست باید

If you seek to be better than yourself Seek those who are better as companions

سعدی(بوستان)
عشق۲۱ فروردین

در درون من نمی‌گنجد مگر یار در درون او نمی‌گنجد مگر من

Within me fits only the beloved Within them fits only me

مولانا(دیوان شمس)
حکمت۲۲ فروردین

چون عمر به سر رسد چه شیرین و چه تلخ پیمانه چو پر شود چه بغداد و چه بلخ

When life ends, what matter sweet or bitter When the cup is full, what Baghdad or Balkh

خیام(رباعیات)
عشق۲۳ فروردین

دل اگر بی‌عشق باشد مرده است جان اگر بی‌عشق باشد افسرده است

A heart without love is dead A soul without love is frozen

عطار(منطق‌الطیر)
حکمت۲۴ فروردین

خرد چون چراغ است و جان چون چراغدان چراغ بدون روغن نباشد تابان

Wisdom is like the lamp and soul like the lamp-holder A lamp without oil cannot shine

فردوسی(شاهنامه)
حکمت۲۵ فروردین

صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد بنیاد مکر با فلک حقه‌باز کرد

The Sufi set a trap and opened the box of tricks He founded deception with the trickster heavens

حافظ(دیوان حافظ)
حکمت۲۶ فروردین

سخن را سر است ای خردمند و بن میاور سخن در میان سخن

Speech has a beginning and end, O wise one Do not bring speech amidst speech

سعدی(گلستان)
عشق۲۷ فروردین

عشق از اول سرکش و خونی بود تا گریزد هر که بیرونی بود

Love at first is rebellious and bloody So that every outsider may flee

مولانا(مثنوی معنوی)
حکمت۲۸ فروردین

چو دانی که نادان ز دانش تهی است به نادان بباید گفت راز نهفت نیست

When you know the ignorant lacks knowledge You should not tell the secret to the ignorant

نظامی(خمسه)
طبیعت۲۹ فروردین

هر سبزه که بر کنار جویی رسته است گویی ز لب فرشته‌خویی رسته است

Every blade of grass grown by the stream Seems to have sprouted from an angel's lips

خیام(رباعیات)
عرفانی۳۰ فروردین

به نام خداوند جان و خرد کزین برتر اندیشه برنگذرد

In the name of the Lord of soul and wisdom Beyond which no thought can pass

فردوسی(شاهنامه)
طبیعت۳۱ فروردین

ز کوی یار می‌آید نسیم باد نوروزی از این باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی

From the beloved's lane comes the Nowruz breeze If you seek help from this wind, light the lamp of your heart

حافظ(دیوان حافظ)
طبیعت۱ اردیبهشت

به راستی که چنین فصل گل نخواهد ماند دریغ باشد گر هیچ یار نخواهد ماند

Truly such a season of flowers will not last Pity if no friend remains

سعدی(گلستان)
عرفانی۲ اردیبهشت

دی شیخ با چراغ همی‌گشت گرد شهر کز دیو و دد ملولم و انسانم آرزوست

Yesterday the sheikh wandered the city with a lamp Saying: I am tired of beasts and demons, I desire a human

مولانا(دیوان شمس)
عشق۳ اردیبهشت

اگر آن ترک شیرازی به دست آرد دل ما را به خال هندویش بخشم سمرقند و بخارا را

If that Shiraz Turk wins our heart For their Indian mole I'd give Samarkand and Bukhara

حافظ(دیوان حافظ)
عشق۴ اردیبهشت

تو مرا جان و جهانی، تو مرا کان و کان بی تو یک لحظه ندارم ز جهان هیچ نشان

You are my soul and world, you are my mine of mines Without you for a moment I have no sign of the world

مولانا
حکمت۵ اردیبهشت

این کهنه رباط را که عالم نام است آرامگه ابلق صبح و شام است

This old caravanserai called the world Is the resting place of dawn and dusk

خیام
حکمت۶ اردیبهشت

می خور که فلک بهر هلاک من و تو قصدی دارد به جان پاک من و تو

Drink wine, for the heavens intend To destroy the pure souls of you and me

خیام
حکمت۷ اردیبهشت

چنین است کیش و چنین است راه ز خورشید تابان همی تا به ماه

Such is the way and such is the path From the shining sun to the moon

فردوسی
حکمت۸ اردیبهشت

همه روزگار چنین بگذرد گهی شادمانی گهی رنج و درد

All time passes thus Sometimes joy, sometimes pain and suffering

فردوسی
عرفانی۹ اردیبهشت

دل آینه‌ای است که در وی می‌نگرند آنان که ز خویش بی‌خبرند

The heart is a mirror in which look Those who are unaware of themselves

عطار
حکمت۱۰ اردیبهشت

عقل و عشق این هر دو همقدم‌اند چشم و دل این هر دو همدم‌اند

Reason and love walk together Eye and heart are companions

نظامی
عشق۱۱ اردیبهشت

یار بی‌پرده از در و دیوار می‌رود جلوه کنان جای جای

The beloved unveiled from door and wall Goes displaying beauty everywhere

حافظ
حکمت۱۲ اردیبهشت

حافظ از باد خزان در چمن دهر مرنج فکر معقول بکن فصل بهاران آید

Hafez, do not grieve from autumn's wind in life's garden Think reasonably, spring will come

حافظ
عرفانی۱۳ اردیبهشت

شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل کجا دانند حال ما سبکباران ساحل‌ها

Dark night, fear of waves, such a terrible whirlpool How can those on shore know our state

حافظ
حکمت۱۴ اردیبهشت

تن آدمی شریف است به جان آدمیت نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

The human body is noble through the soul of humanity Not just fine clothes that mark humanity

سعدی
طبیعت۱۵ اردیبهشت

چشمه چون ز سنگ بر می‌آید دُر و مرجان ز کوه سر می‌آید

When a spring emerges from rock Pearls and coral come from mountains

سعدی
عشق۱۶ اردیبهشت

مرده بدم زنده شدم، گریه بدم خنده شدم دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم

I was dead, I became alive; I was tears, I became laughter The fortune of love came and I became eternal fortune

مولانا
عرفانی۱۷ اردیبهشت

چو آفتاب تو طالع شدی ز مشرق روح ز مشرق تو دگر آفتاب سر نزند

When you rose as sun from the east of soul From your east no other sun shall rise

مولانا